سفر زيارتي به قم و جمكران و كاشان
بهونه زندگيم من فرصت دارم كه كودكم را بزرگ كنم ؛ سعي خواهم كرد كمتر سخت بگيرم و بيشتر تائيدش كنم ؛ از جدي بودن دست بر ميدارم و بازي را جدي ميگيرم ؛بيشتر از آنكه به ساعتم نگاه كنم به او نگاه ميكنم ؛ خدايا شكرت كه هنوز دير نشده....... وقتي شما به دنيا اومدي و يه جورايي با خدا راز و نياز كرده بودم كه دختر باشي و صحيح و سالم كه هم اسمت رو تو گوشت معصومه بزاريم و هم هر وقت شد ببريم حرم حضرت معصومه . خيلي وقت بود كه ميخواستيم و عملي نميشد تا اينكه بالاخره روز 23 مرداد به اتفاق بابا جون و عمه جون و پسر عمه هاي مهربون حدوداي ساعت 4 عصر راه افتاديم به سمت قم و حدود 9:30 رسيديم . و رفتيم جايي كه من از طرف...